سلامتی یک فوتیالیست

يک فوتباليست زماني مي تواند ويژگي هاي تکنيکي و آگاهي هاي تاکتيکي خود را نمايش دهد که در شرايط مطلوب بدني باشد
سلامتي يک فوتباليست موضوعي بسيار ظريف و ابزار اصلي او است که غالبا آن را فراموش مي کند. خلاصه اينکه بايد به توصيه هاي پزشک باشگاه عمل کرد. وقتي او بازيکني را که از جراحت خود بهبودي کامل نيافته است از بازي منع مي کند، خلاف عقيده او عمل نشود. اگر بازيکن مراحل آمادگي خود را طي نکند، مجددا افت کرده و فرصتي چند هفته اي را از دست مي دهد.
بنابراين سلامتي بدن، تغذيه و بهداشت جسماني بازيکن براي بازده ورزشي بهتر او اهميت دارد. قبل از مسابقه در هيچ چيز افراط نکنيد، زيرا کارائي شما را در زمين کاهش مي دهد.

بهداشت بدن


فوتباليست هميشه بايد از پاهاي خود مواظبت کند. استحمام هفتگي با محلول ضد عفوني کننده، خستگي پاها را که ناشي از استودها و ضربات مکرر مي باشد رفع مي کند. ناخن هاي انگشتان پا را بايد طوري کوتاه کرد که نه در گوشت فرو روند و نه به نوک کفش برخورد کنند. در صورتي که پاي شما ميخچه در آورده است، حتما به دکتر پوست مراجعه کنيد .
در طول مسابقات دوش آب گرم بهتر از سرد آن است، زيرا سرما کارائي عضلات را کم مي کند. براي تمدد اعصاب متناوبا از دوش سرد و گرم استفاده کنيد
در طول مسابقات هرگز بدن خود را در معرض آفتاب قرار ندهيد.

آسيب ديدگي شايع در فوتبال

بعضي آسيب ديدگي ها که به ويژه زياد هم هستند ، براي همه فوتباليست ها پيش مي آيند . آنها علت ، علامت ، عواقب و معالجه دارند.

مربیگری فوتبال در تیمهای پایه ای

(( اول بازیکنان ؛ بعد پیروزی )) این شعار تصدیق می کند که تلاش برای پیروزی مهم و حتی بخش حیاتی ورش است اما تاکید دارد که هیچ کوششی در تلاش برای پیروزی نباید سلامتی ؛ پیشرفت و تفریح بازیکنان را تحت الشعاع قرار دهد. اعمال زیر را برای توصیف بهتر دور نمای خود انجام دهید.
1 ـ اولویت هایی را برای فصل تعیین کنید.
2ـ برای شرایطی که باعث تغییر در اولویت ها می شود آماده باشید.
3ـ اهدافی را برای خود و بازیکنان تعیین کنید که با آن الویت ها همخوانی داشته باشد.
4 ـ برای نحوه دستیابی بهتر خود و بازیکنان به آن اهداف برنامه ریزی کنید.
5 ـ برای اطمینان از ماندن در مسیر صحیح اهداف خود را بازبینی کنید.

علاقه

علاقه ابزار حیاتی مهمی است که لازم است در برنامه مربیگری داشته باشید علاقه واقعی به جوانانی که مربی آنها هستید. چنین چیزی مستلزم عشق ورزیدن به بچه ها ، تمایل به تقسیم عشق و دانش فوتبال خود با آنها و بردباری و درک این است که برای افزایش مشارکت هر فردی در فوتبال اجازه بازی به او بدهید.
شما می توانید علاقه و پشتکار خود را با روش های زیادی مثل موارد زیر ثابت کنید:
* سعی کنید تک تک بازیکنان تیم را بشناسید
* با هر بازیکن به عنوان یک انسان رفتار کنید
* بازیکنانی را که سعی در یادگیری مهارت های جدید و مشکل دارند همراهی کنید
*  با بازیکنان همان طور رفتار کنید که دوست دارید در شرایط مشابه با شما رفتار شود
* احساسات خود را کنترل کنید
* اشتیاق خود را برای فعالیت در تیم نشان دهید
* لحن مثبت و شاد صدای خود را در تمام ارتباطات حفظ کنید

شخصیت
اینکه تصمیم گرفته اید مربیگری فوتبالیست های جوان را عهداه دار شوید احتمالا بدین منظور است که مشارکت در فوتبال را مهم می  دانید. اما خواه ناخواه مشارکت در فوتبال به همان اندازه که موجب پرورش شخصیت بازیکنان می شود که شما در فوتبال به نمایش می گذارید.چگونه می توان شخصیت بازیکنان را پرورش داد؟
دارا بودن شخصیت خوب به معنی ارائه رفتارهای شایسته در ورزش و زندگی است . چیزی را که می گوئید با آنچه که انجام می دهید باید همخوانی داشته باشد . در عرصه مربیگری جایی برای فلسفه (( همان طور که می گویم انجام دهید نه همان طوری که انجام می دهم )) وجود ندارد. بچه ها را به رقابت دعوت کنید ، از انها حمایت کنید آنها را تشویق کنید و به هریک از انها پاداش دهید زیرا موجب می شود که بازیکنان راحت تر تفاوت هایشان را بپذیرند. قبل ، بین و بعد از مسابقات احساسات خود را کنترل کنیدو از اینکه اشتباه خود را بپذرید واهمه ای نداشته باشید . هیچ کس کامل نیست.
* نقاط قوت و ضعف خود را بررسی کنید
* توانائی های خود را پرورش دهید
* اهدافی را برای پیشرفت در آن سطوحی که دوست ندارید تقلید شوند تعیین کنید

شوخ طبعی
شوخ طبعی یک ابزار مربیگری است که اغلب نادیده گرفته می شود. شوخ طبعی در عمل به معنی توانائی خنیدن در درون خود و به همراه بازیکنان در طول تمرینات و رقابت ها می باشد. هیچ چیز همانند یک یا دو بار لبخند به هماهنگی آهنگ جلسه یادگیری یک مهارت مهم کمک نمی کند. برخورد شوخ طبعانه بسیاری از اشتباهات که بازیکنان مرتکب می شوند را نمایان می کند. بنابراین برای هر ضربه نادرست ناراحت نشوید یا با بازیکنان خاطی به طرز نامطلوبی واکنش نشان ندهید.
* تمرینات را با ایجاد تنوع در فعالیت ها به تفریح مبدل سازید
* تمام بازیکنان را در بازی ها و تمرینهای مهارتی شرکت بدهید
* خنده های بازیکنان را نشانه ای از خشنودی و خرسندی آنها در نظر بگیرید نه علامت کاهش نظم
* لبخند بزنید

نقش مربی در تغذیه فوتبالیست ها

به عنوان مربی می خواهید به بازیکنان خود کمک کنید بدن خود را سوخت رسانی کند تا بتواند انرژی لازم را برای انجام بهترین بازی خود به دست آورد و وزن بدنی مطلوب را کسب یا حفظ کند. با انجام چنین کاری همچنین به آنها عادت های سالم غذا خوردن در کل زندگی را خواهید اموخت. اما اینکه بازیکنان را آموزش دهیم تا چگونه بخورند تا پیروز شوند کار آسانی نیست. تغییر عادت های غذا خوردن کار سختی است و بازیکنان شما در جامعه ای زندگی می کنند که همه مثل هم غذا می خورند و زندگی می کنند. پس چه می توانید انجام دهید؟ به نکات زیر توجه کنید.

1 ) آموزش : بازیکنان شما پیوسته در حال هزینه کردن در فوتبال هستند. انها را توجیه کنید که سوخت رسانی به بدن برای بازی مطلوب بخشی حیاتی از این جبران هزینه هاست. راهنمای تغذیه برای بازیکنان خود تنظیم کنید. با نصب پوسترهای در رختکن تیم ؛ با سخرانی کوتاه برای تیم و یا به طور غیر رسمی با گفتگو با تک تک بازیکنان این راهنمائی را غنی تر سازید.

2) تشویق : تغییر عادت کار سختی است اما با یاد آوری پیامدهای مثبت آن به بازیکنان آنها را تشویق کنید.

3) درگیر کردن والدین : قبل از شروع فصل نشست هایی با والدین داشته باشید و آنها را در باره اهمیت تغذیه مطلوب توجیه کنید . کپی از راهنمائی های تغذیه ای بازیکنان به انها بدهید و از آنها بخواهید رژیم غذائی بسیار متعادلی را برای آنها فراهم کنند.

4) کمک ویژه : بازیکنانی را که ممکن است برای تغذیه بهتر به کمک ویژه ای نیاز داشته باشند شناسائی کنید از جمله کسانی را که از انرژی لازم در تمرین ها برخوردار نیستند و کسانی را که زیر وزن مطلوب اند یا اضافه وزن دارند یا کسانی را که به خانواده های فقیر تعلق دارند یا مراکزی را که راهنمائی والدین در انجا ضعیف است.

5) طراحی الگو : فراموش نکنید الگویی نیرومند هستید . غذاهایی جه هنگام تغذیه بازیکنان برای آنها انتخاب می کنید و چگونه خوردن و کنترل وزن شما حاوی پیام هایی به مراتب بهتر از کلمات و عبارت اند.

کودکان و فوتبال

نگرانی هایی در مورد زیان آور بودن شروع زود هنگام تمرینات فوبال برای کودکان پدید آمده است. در ابتدا این تفکر این گونه بیان می دارد که شروع زود هنگام تمرینات می تواند رشد بدن را مختل کند و یا اینکه اثرات دائمی آسیب ها را متوجه کودکان نماید. فوتبال از آن دسته ورزشهایی محسوب می شود که کودکان از سنین پائین جذب آن می شوند.آگاهی همه افراد از تفاوت های مربوط به تمرینات کودکان و بزرگسالان و همچنین آسیب هایی که متوجه کودکان است از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

 تمرینات خاص کودکان

بسیاری از مربیان بر این عقیده هستند که کودکان و بزرگسالان باید از روشهای تمرینی مشابهی پیروی کنند در نتیجه باید بر این نکته تاکید شود که کودکان نمونه های کوچکتر بزرگسالان نیستند و روش های تمرینی بزرگسالان همیشه برای کودکان مناسب نیست. در مورد کودکان شرایط معینی وجود دارد که آنها را از نقطه نظر تمرینات خاص جلوه می دهد و مربی تیم باید آنها را مد نظر قرار دهد. میزان معینی از تمرینات برای رشد و نمو کودکان ضروری است با این وجود تعیین دقیق آن کار ساده ای نیست . برای مثال هیچ گونه علائمی وجود ندارد که نشان دهد انجام تمرینات معمول فوتبال بر رشد و تکامل استخوانها و عضلات در موارد منفردی همراه باشد. محسنات عمده تمرینات کودکان در بخش تکنیکی و تکامل درک بهتر بازی نهفته است.آمادگی کودکان می تواند در نتیجه تمرینات بهبود یابد اما باید یادآورشدکه تمرینات سهم چندانی را در کسب آمادگی نخواهند داشت.برای مقایسه می توان گفت سودی که از تمرینات برای آمادگی عاید بزرگسالان می شود چیزی در حدود 25 تا 40 درصد و در مورد کودکان 5 و حداکثر 10 درصد است.به علاوه آمادگی سریعا از دست می رود.از دست دادن آمادگی تقریبا سه برابر سریعتر از حصول آن است.

نکات مهم در مورد تمرینات کودکان

* آمادگی و قدرت عضلانی کودکان قابل توسعه است ولی نتایج آن به خوبی بزرگسالان نیست.

* کودکان تقریبا همیشه از انعطاف پذیری طبیعی برخوردارند بنابراین هیچ نیازی برای توسعه آن به طور ویژه وجود نخواهد داشت.

* انجام تمرینات اسید لاکتیکی در مورد کودکان تقریبا غیر ممکن است.

* انجام تمرینات تکنیکی برای کودکان از اهمیت برخوردار است. کودکان باید از انجام تمرینات فوتبال لذت ببرندو احساس نشاط کنند.

همه پرسی فوتبالی

هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری                    تا چند کنی بر گل مردم خواری

انگشت فریدون و کف کیخسرو                      بر چرخ نهاده ای چه می‌پنداری «خیام»

همه پرسی فوتبالی

اگر بنا بود که شما در یک همه پرسی فوتبالی شرکت کنید و سئوال این بود که «صاحبان اصلی فوتبالمان» چه کسانی هستند؟ چه جواب می دادید؟

گزینه 1- آیا فدراسیون نشینان صاحب اصلی فوتبالمان هستند؟

گزینه2- آیا مجمع عمومی صاحب اصلی فوتبالمان است؟

گزینه 3- آیا رسانه ها صاحبان و پیشگامان فوتبالمان می باشند؟

گزینه 4- آیا «مردم» صاحبان اصلی فوتبالمان هستند؟

اکنون نمی دانم که شما کدام گزینه را مد نظر و رای دارید! اما اگر از عالیجاهان و دست اندرکاران فوتبالمان(مجمع عمومی) و همچنین از اصحاب و اهالی رسانه ها بپرسیم، خواهند گفت که «مردم صاحبان اصلی فوتبال» می باشند! حال بیائیم ببینیم در طول حیات فوتبال ایرانی، «مردم» چه جایگاه و نقشی جز مصرف کنندگی فوتبال داشته اند.

تاریخ فوتبالمان گواه است که مردم همواره و پیوسته در این فوتبال هزینه کرده اند(مادی و معنوی) و در هیچ مقطع و زمانی نقشی در «تولید» فوتبالی نداشته اند، مگر مصرف کنندگی صرف! براستی «ما» در چه دوره و زمانی دیده ایم که کسی آمده باشد و عزتی سرمردم نهاده باشد و به ایشان بگوید که فوتبال متعلق به شماست و خودتان باید در تولید مطلوب آن نقش و جایگاه اصلی را داشته باشید و بعد بیاید در این خصوص راهِ ورود «مردم» را به فوتبال هموارکند و «ما» را در راستای یک تولید مطلوب فوتبالی قرار دهد؟!!! بله، همگان می دانیم که «مردم» صاحبان اصلی فوتبالند و خواسته و ناخواسته آنچه که فدراسیون نشینان طبخ می کنند باید «مصرف» نمایند. آری، همه ما می دانیم که تولید کنندگان فوتبال ایرانی برایشان هیچگاه مهم نبوده و نیست که خواست و نیاز مصرف کنندگان فوتبالی چیست؟ افسوس که «تولید کنندگان فوتبالی»(فدارسیون فوتبال و مجمع عمومی آن) از این حقیقت و باور به دور هستند که ایشان نمایندگان و کارگزاران یک جامعه فوتبالی هستند که مردم آنان را برای تسهیل در امور فوتبالی خویش به مسند فوتبال گماشته اند؛ اما فوتبالی که برای «مردم» جز مصرف کنندگی «راه و برنامه و روشی» ندارد، چنان می شود که فدراسیون نشینان و مجمع عمومی آن «عقل کل فوتبالی» می گردند که برای هدایت یک جماعت «صغیرفوتبالی» مسئولیت پذیرفته اند و به این صغیرفوتبالی چه مربوط که اظهار نظر کند تولید فوتبالی خوب یا بد است! و چه باید کرد!!! دریغا و دردا که «ما» جملگی معنی فوتبال را آن طور که در ظاهر نیز عیان و آشکار است، نه درک کرده و نه می بینیم، همان تعریف عام و ابتدایی فوتبال مبنی بر «درجمع و باجمع و برای جمع» بودن را؛ ما اگر فقط به جان کلام این معنیِ آشکار«فوتبال» راه می بردیم دیگر نیازی نبود تا روح بزرگ «مردم فوتبالی» را با قطره چکان فدراسیونی بخواهیم سیرآب کنیم. افسوس و صد افسوس که «ما» در خلاء اندیشه نو «تعالی بخش» آنقدر دریای بیکران «مردم» را با آن سرمایه ها و داشته های غنی در انتظار نشاندیم تا «سراب» ببینند!!! می بینی که حرمت مردم در فوتبال هیچگاه جایگاهی در معنی و مفهوم واقعی خویش نداشته و 2 تیم مردمی «سرخابی ها» از بدو حیاتشان تا امروز همانند بچه سر راهی و تحمیلی برای عالیجاهان ورزش و فوتبال مان بوده اند؛ می بینی که اصل امور نظام جمهوری اسلامی بر محور مردم سالاری و شوراها بنا شده، اما این اصل نخستین، هیچگاه در فوتبال ایرانی دیده و لحاظ نشده! می بینی که «ما» با اصل نخستین فوتبال و همچنین اصل و اصالت مردم سالاری و نظام شوراها، برای تعمیم به فوتبالمان چقدر بیگانه ایم؛ می بینی که در دایره غفلت بزرگ فوتبالی چگونه «بی چرا زندگانیم».

هر ملتی دو نوع دشمن خونی دارد . دسته ای که به قانون پشت پا می زنند و دسته دیگر کسانی که با دقت بیش از حد آن را اجرا می کنند . «آلفرد کاپو»

فوتبال بهره وری چیست؟

طرح فوتبال بهره وری یا مردمی به زمامداران فوتبال و همچنین به اهالی آن، می گوید «من درد مشترکم » مرا فریاد کن

فوتبال بهره وری پاسخی به سیر تسلسل آور انواع و اقسام «من سالاری» در فوتبالمان است.

فوتبال بهره وری،پیشنهادی برای تمامی انتقادات وضعف ها و تفرقه ها و پراکندگی های فوتبالمان می باشد.

طرح فوتبال بهره وری همانند پسر لقمان حکیم می ماند که از وی پرسیدند ادب از که آموخته ای، گفت از بی ادبان، هرچه ایشان کردند خلاف آن را طلب و جستجو نمودم  و اکنون طرح فوتبال بهره وری نیز«انعکاسی روشن» از تمامیت مراحل وتوالی «ظلمانی » ساختار تقلیدی فوتبالمان است.

فوتبال بهره وری جهت رشد و تکوین خود به 2 گزینه اصلی توجه و توسل نموده، 1 – علم بهره وری  2- نیروی مردمی فوتبال ایران زمین؛ طرح فوق آنگاه که موفق شود پای در جامعه فوتبال نهد، برخلاف ساختار فعلی که متکی به خرد و شعور و درایت فردی است و مروج من سالاری می باشد، خواهان «اجماع » و مشارکت ملی و مردمی در راه هدایت و رهبریت فوتبال است، زیرا که ا یمان و یقین دارد «فوتبال متعلق به مردم است » وهر پدیده ملی و مردمی آنگاه به سامان و نظم و تعالی و... می رسد که مردم نقش و جایگاه و رسالتی در آن داشته باشند؛از این روی طرح فوتبال بهره وری در تعریف عامیانه، بسان ضرب المثل ذیل عمل می کند که : همسایه ها یاری کنید، تا من شوهر داری کنم؛آری سالهاست که فدراسیون نشینان از بیان «استمداد طلبی ملی»درجهت نجات ورشد و تعالی فوتبالمان خود داری نموده اند زیرا که خود را «شوهران» فوتبال می دانسته اند و بیان استمداد طلبی را مساوی با عدم کارآیی و بطلان خویش تلقی نموده اند از این روی موجبات نزول وابتذال فوتبالمان را فراهم آورده اند.

طرح فوتبال بهره وری، فرصتی است تا به هر کس اجازه بدهیم به روش خودش به هدف (تعالی فوتبال) نزدیک شود واین راه کسانی است که می خواهند تحولی بزرگ بیافرینند.

طرح فوتبال بهره وری می گوید، اگر «استعداد» پرورش یابد، می درخشد، اگر از نظر دور و پوشیده بماند، زنگارمی گیرد و سفت و سخت می شود از این روی به نسل جوان کشور که در معرض اعتیاد وسستی و خمود و بی هویتی و... قرار دارند می اندیشد و جهت تحرک و پویای این سرمایه ملی، آموزش پایه ای و همگانی فوتبال را که بر 3 محور استوار است (1- خود پروری، 2- خودسنجی، 3- خودمربی ای) پیشنهاد وارائه نموده است.

فوتبال بهره وری یا مردمی، همان ارجاع به اصل و ذات «فوتبال ناب و اصیل است (در جمع و با جمع وبرای  جمع) لذا راه و شعار این طرح «اجماع»می باشدونخستین انگیزه اش پیوند و اتصال مردم به «پیکره» فوتبالمان است تا فوتبال ملی مان  که تاکنون در حصار و تنگنای 2 رکنی بودن محصور مانده به ساختاری 3رکنی مبدل سازد. فوتبا ل بهره وری این مطلب رابه خوبی می داند که تحقق این مهم (پیوند و اتصال مردم به پیکره فوتبال) در حیطه اراده وعزم« فردی» نیست، بلکه عزم و اراده گروهی و رسانه ای را می طلبد تا معنی «ما» شدن در فوتبالمان متجلی شود.

آری من شهروند ایرانی اعتراف می کنم که سنگی بزرگ برداشته ام (طرح فوتبال بهره وری یا مردمی) ودر زیر بار این رسالت سخت و خطیر دارم «جان» می سپارم، آنهم در کمال مهجوری و بی یاوری، و آنچه که تحمل و انجام این رسالت ملی را برایم سخت و جانکاه و عذاب آور کرده آنست که داعیه داران فوتبال بویژه مطبوعات ورزشی که نزدیکترین کسان به من و «ما»ی مردمی فوتبالند می بینند که چگونه دارم در این راه «ذوب»می شوم وتنها جرمم اینست که یکی از اهالی مردمی فوتبالم وچنین «آرمانی» را در فوتبال دنبال می کنم.

آری جرمم اینست ! که به سبب عرق ملی و میهنی خویش برانگیخته شده ام و برای رشد و تعالی واقعی فوتبالمان به اندیشه و ارائه راهکار ملّی و مردمی پرداخته ام و اکنون پس از یک دهه سیر در عالم و احوال فوتبالمان فقط می توانم بگویم که :

من مرگ را زیسته ام، با آوای غم ناک، غم ناک          و به عمری سخت دراز، سخت فرساینده

چرا که «ما» آموزه «جمع» را نیاموخته ایم تا پله و راهی برای صعود هم باشیم.

امید آنکه با همّت و توجه شما «هموطنان عزیز»، روزی نه چندان دور بتوانیم من و تو «ما» بشویم.

مدیریت و ساختار فوتبال

وجود يك مدير نالايق در محيط كار مانند وجود يك ميمون در شيشه فروشي است (يك ضرب المثل چيني)

مدیریت و ساختار فوتبال

اگر فوتبال ایرانی قبل از تیم ملی و لیگ هایش دارای چیزی به نام «ساختار» می بود بی تردید تمامی اهتمام ها و عملکردمان هدفمند و قابل توجیه می بود چراکه اصول و اهدافی را از قبل شناخته و تعریف و تبیین کرده بودیم و در راستای آن نیز در حرکت می بودیم، اما افسوس به جهت اینکه همواره«فاقد ساختار» بوده ایم یا باسلیقه فردی عمل کرده ایم و یا «سیستم و بوروکراسی اداری– فوتبالی» را به جای «ساختار» پذیرا شده ایم و بعدخواسته و ناخواسته هدفمان این شده که به استقبال آینده پرحادثه برویم و در انتظار بمانیم تا زمان برایمان چه اتفاق و سرنوشتی را رقم بزند و بعد مثل همیشه درآخر بتوانیم بگوئیم که شانس با ما یار نبود! براستی که این جای تاسف و فاجعه است که هنوز ضروری ترین و زیربنائی ترین رکن اصلی یک فوتبال را که همانا «ساختارشناسی» و «ساختار آفرینی» و سپس«ساختار شکنی تقلیدی»است نشناخته ایم و در آن تاملی روا نداشته ایم! بله این جای افسوس دارد که هنوز هیچ مدیر و کارشناس و متخصصی نیامده تا از خود و جامعه فوتبال سئوال کندکه آیا فوتبال ایرانی دارای «ساختاری» می باشد؟ و اگر دارای ساختار است، غایت آن و دستاوردهای آن تا کنون چه بوده؟ اینکه فیفا «ما» را مجاب کرد تا با «نقشه راه او» (فدارسیون اساسنامه زده) در عالم فوتبال وارد شویم دلالت براین 2 مطلب دارد که نخست «ما» نتوانستیم «ساختاری» را گزینش و انتخاب کنیم و یا ساختاری را خود بیافرینیم و بعد در سایه آن حرکت متعالی و مدون خویش را ترسیم کنیم و دیگر آنکه «ما» سیستم و رفتار و آداب بوروکراسی- فوتبالی را به جای «ساختار» اشتباه گرفتیم و مصداق آن این شدکه یک مدیر ورزشی را که فاقد تخصص فوتبالی می بود وتنها هنرش آشنائی و تسلط بر امور «بوروکراسی– ورزشی» است در راس فوتبال ایرانی قرار دادیم (و بدین جهت نیز در آسیا بهترین فدارسیون شناخته شدیم!) و همین انتصاب وگزینش «مدیریت» گواهی متغن است که «ما» هنوز تفاوت ساختار و امور بوروکراسی را نمی شناسیم؛ بله «ما» هر وقت که در اندیشه «ساختار سازی» برآمده ایم، بیشتر به تهیه و تدوین اساسنامه ها و آئین نامه ها پرداخته ایم چراکه قائل به این بوده ایم که در سایه اساسنامه و آئین نامه ها است که ساختاری متولد می شود و اهداف و آرمانمان را خودبخود و گام به گام تبیین و مشخص می دارد! و« طرح جامع ورزش» گواه این مدعاست که «ما» به جای آنکه مولد یک ساختار و یک روش باشیم (خواه وارداتی یا خودآفرین)  تا از مجرای آن جاری شویم و به تبیین اهداف و حرکت خود بپردازیم (عملی همانند سرچشمه، حرکت ازمتن و نهاد تاجاری شدن در بستر)، به دنبال آئین نامه و اساسنامه آفرینی ها رفته ایم (حرکت از بستر به مبداء)که متاسفانه حاصل آن چیزی جز سردرگمی و سرمایه سوزی و تسلسل بیشتر نبود. با این توصیف آیا مدیری در فوتبالمان پیدا خواهد شدکه قبل و حتی بعد از مسندنشینی فوتبالمان به عنوان مرد شماره یک فوتبال ایرانی برای خویش و جامعه فوتبال بنیادی ترین سئوال را طرح کند که آیا فوتبالمان دارای ساختاری می باشد؟ و چنانچه دارای ساختاری است، نام آن ساختار چیست؟ و ارمغانش کدامست؟ و اگر فاقد ساختاریم، چه ساختاری رامی بایست برگزینیم؟و ...

براستی که فوتبال ایرانی قبل از هرچیز باید پرسشگر و جستجوگر این مهم باشد که «ساختار فوتبال ایرانی» چیست وکدام است؟  امید آنکه دغدغه اصلی«ما» اهالی فوتبال قبل از هرچیز پرسش این سوال بنیادین و اصولی از عالیجاهان فوتبالمان باشدکه:  شما هادیان و راه برنده گان فوتبال ایرانی، «ما» (قافله مردمی) را در درون چه ساختاری رهبر و قافله سالار وپیشگامید؟ باشد که یکی ازمیان ایشان به «ما» بگوید.

بدان امید، تادرودی دگر، بدرود

بيسوادان سده 21 كساني نيستند كه نمي‌توانند بخوانند و بنويسند، بلكه كساني‌اند كه نمي‌توانند بياموزند؛ آموخته‌هاي كهنه را دور بريزند، و دوباره بياموزند. (الوين تافلر)